مدتی پیش در یک مجلهی انگلیسی زبان این طرح کلاهبرداری (scam) را خوانده بودم. این نوشته ترجمه نیست، ولی ایدهاش را از همانجا گرفتهام. در مورد اینکه در ایران جواب میدهد یا نه مطمئن نیستم چون اینجور کلاهبرداریها اعتماد اجتماعی بالایی لازم دارند که متاسفانه (یا خوشبختانه؟!) در ایران امروز خیلی کم شده است.
بیشتر طرحهای کلاهبرداری از الگوهای تثبیت شده و «امتحانپسداده» استفاده میکنند. با آشنایی با این الگوها شاید بتوانیم احتمال اینکه کلاه سرمان برود را کم کنیم (شاید!).
نکته: در این سناریو دو کلاهبردار و یک قربانی در خیابان معرفی شدهاند و هدف سرقت کیف پول قربانی است. اما همین طرح کلاهبرداری با تغییراتی میتواند در موقعیتهای دیگر و با اهداف دیگر اجرا شود.
طرح کلاهبرداری «کیف پول پیدا شده»
شرکتکنندگان: کلاهبردار اول (اولی)، کلاهبردار دوم (دومی)، قربانی
محل: یک پیادهروی نه چندان شلوغ
هدف: سرقت کیف پول قربانی بدون درگیری و خشونت
شرح:
«قربانی» به دقت انتخاب میشود. «اولی» نزدیک «قربانی» میرود و همانجا نزدیک او میایستد. چند لحظه بعد «دومی» به آنها نزدیک میشود و ناگهان کیف پولی را در گوشهی پیادهرو پیدا میکند و با سر و صدای زیاد طوری که توجه «اولی» و «قربانی» جلب شود کیف پول را از زمین بر میدارد. وقتی هر سه نفر جمع شدند کیف را باز میکنند و متوجه میشوند که حاوی سه میلیون تومان چک مسافرتی و مقداری پول است اما هیچ اسم و نشانیای از صاحبش در کار نیست.
«دومی» میگوید بهتر است پول را به طور مساوی بین خود تقسیم کنند و کیف خالی را هم همانجا بگذارند. «اولی» به دلایل اخلاقی مخالفت میکند. او توضیح میدهد که باید اطراف را خوب بگردیم و از مغازهدارها سئوال کنیم شاید کسی گم شدن کیفاش را گزارش کرده باشد. «دومی» متقاعد میشود و میگوید که میرود تا کمی پرس و جو کند. در همانحال میگوید بهتر است کیف دست «اولی» و «قربانی» بماند چون صاحبش ممکن است به همین حوالی سر بزند.
«اولی» کیف پر از پول را به «دومی» میدهد. «دومی» با مهارت در یک لحظه کیف را با کیف دیگری که پر از کاغذ است عوض میکند و کیف پول را پنهان میکند. «قربانی» متوجه این قضیه نمیشود.
«دومی» قبل از رفتن میگوید، از کجا معلوم که آنها یعنی «اولی» و «قربانی» در غیاب او پولها را قسمت نکنند و بروند؟ «دومی» توضیح میدهد که روزگار بدی شده و از نظر محکمکاری بهتر است به او تضمینی بدهند.
«اولی» با بیخیالی کیف پولش را از جیبش در میآورد و نشان میدهد که چند ده هزار تومان پول داخل آن است و میگوید اشکالی ندارد کیف پول من فعلن دست شما باشد. در همان حال «اولی» کیف حاوی کاغذ را به عنوان کیف حاوی سه میلیون تومان به «قربانی» میدهد و میگوید شما هم کیف پولتان را به «دومی» بدهید تا خیالش راحت باشد که ما جایی نمیرویم و همینجا هستیم. «قربانی» کیف حاوی سه میلیون تومان را در جیبش میگذارد و با خیال راحت کیف پول خودش را به «دومی» میدهد.
«دومی» برای پرس و جو کردن صحنه را ترک میکند. مدتی میگذرد و از او خبری نمیشود. «اولی» ابراز نگرانی میکند و از «قربانی» میخواهد همانجا منتظر بماند تا او برود و سراغی از «دومی» بگیرد. «قربانی» با تصور اینکه سه میلیون تومان پول نزد اوست قبول میکند. «اولی» صحنه را ترک میکند و در جایی دیگر به «دومی» ملحق میشود در حالیکه کیف پول «قربانی» را به سرقت بردهاند.
لطفا مشترک شوید
بامدادی
نجواها
کلیکهای خاموش
یک عکاس
نوشته شده در از هر دری
