نوشتهی زیر نامهی (سرگشاده) یک دانشجوی رشتهی برق به استادش است. این نامه برای من ارزش ویژهای دارد چرا که دو سوال مهم را مطرح میکند: جایگاه «اخلاق و ارزشها» در علم و فنآوری چیست و «وظیفهی ما به عنوان یک مهندس یا محقق در رابطه با این جایگاه چیست یا چطور باید باشد؟». نامه اما برای من اهمیتی شخصی نیز دارد: من نیز دانشآموختهی برق هستم و به این واسطه همذاتپنداری من با موضوع مطرح شده پررنگتر میشود.
این مطلب را با همکاری دوستی که صلاح دید نامش ذکر نشود ترجمه کردهام. با تشکر ویژه از ایشان.
جناب استاد میچالسکا،
نام من «غالية الکردی» (Ghalia Elkerdi) است. من دانشجوی سال چهارم مهندسی برق در دانشگاه مک گیل هستم. طی سال گذشته دو درس با شما داشتهام: سیستمهای کنترل (ECSE 404) و روشهای عددی (ECSE 443).
این اولین باری است که خطاب به یک استاد با هدفی غیر از التماس برای تمدید مهلت تحویل تکالیف یا روی نمودار بردن نمرهها مینویسم. در واقع قصد من از این نوشته تشکر از شما برای تلاشهای عالیتان در تحقیقات است!
دیروز همانطور که در خیابان راه میرفتم مردی به من نزدیک شد و اعلامیهای به من داد و گفت: «اگر کسی را میشناسید که در دانشگاه مکگیل درس میخواند این اعلامیه را به او نشان دهید تا بتواند نسبت به مفاد آن اقدام کند». در اعلامیه نوشته بود: «کانادا همدست آپارتاید اسرائیلی است و دانشگاههای ممتاز آن نیز از این امر متمایز نیستند. در مونترآل، دانشگاه مکگیل با ارتش اسرائیل و اسلحهسازان این کشور همکاری میکند تا فنآوریهایی که برای ادامهی حملات مرگبار اسرائیل به غزه لازم است را توسعه دهند».
به خواندن ادامه دادم: «… دپارتمان مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه مکگیل با لاکهید مارتین، ارتش کانادا و محققان نظامی در حیفای اسرائیل همکاری میکند تا سیستمهای راهبری موشکی مورد استفاده اسرائیل، آمریکا و متحدانشان را بهبود بخشند.»
با توجه به اینکه من چهار سال است دانشجوی دپارتمان مهندسی برق و کامپیوتر دانشگاه مکگیل هستم، واکنش طبیعی من به ادعای مطرح شده در آن اعلامیه انکار آنچه خوانده بودم بود. با عجله به خانه رفتم تا تحقیقات خودم را در مورد این موضوع انجام دهم. با مقالههای شما دربارهی سیستمهای راهبری موشکی برخورد کردم و به خاطر آوردم که شما در کلاس درس «سیستمهای کنترل» دربارهی کارتان با افتخار صحبت میکردید. ناگهان همهی نقطهها به هم وصل شدند.
امروز صبح تصمیم گرفتم بخشی از آنچه در ذهنم میگذرد را با شما به اشتراک بگذارم.
میدانم که مقالههای شما عالی هستند! اما جای یک چیز مهم در آنها خالی است… شاید قسمت «نتایج» (Results). بنابراین من داوطلبانه صبح یکشنبهی خودم را به این اختصاص دادم که به شما در نوشتن آن کمک کنم. لطفا به پیوست چند عکس که نتایج به کاربردن «موشکهای هدایت شوندهی بهبود یافته» را روی غیرنظامیان بیدفاع غزه -بزرگترین زندان سقفباز جهان- نشان میدهند تماشا کنید.
متوجه هستم که شما، همکاران و دانشجویان دکترایتان وقت زیادی برای این پروژهها صرف کردهاید، اما شاید چون سرتان خیلی شلوغ است و بیش از حد مشغول زندگیهای پرثمر و موفقتان هستید از خواندن تیترهای خبری امروز باز مانده باشید. اما حق این است که شما ثمرهی کارتان و «موشکهای هدایتشوندهی» بینقصتان را ببینید.
کمی وقت بگذارید و ویدئوها و عکسها را تماشا کنید. بیشتر از یکبار. با دقت به آنچه هدف گرفته شده است نگاه کنید: انسانیت.
امروز در حالی که اسرائیل جهنم را بر انسانهای بیگناه فرو میریزد و زندگی روزمرهی آنها را با «موشکهای هدایت شوندهی بهبودیافته» ویران میکند، ما بیش از هر زمان دیگری به یاد جنایتهای آلمان نازی میافتیم. قطعا باید از خودمان بپرسیم کنیم چه بر سر قولی که به خودمان داده بودیم که هرگز «آن درس را فراموشش نکنیم» آمد؟
آنچه بیشتر مردم نمیدانند این است که در آن روزها آلمانیها در شمار تحصیلکردهترین مردمان زمین بودند. شاید آنها هم موسسات تحقیقاتی ممتازی نظیر مکگیل داشتند، اما با این حال تحصیلات آنها مانعی در برابر بربریت نشد. اما چرا؟ چون، همانطور که «الی ویزل» (Elie Wiesel) استاد برجسته، فعال سیاسی-اجتماعی و برندهی جایزهی صلح نوبل میگوید «تحصیلات آنها به جای ارزشها روی نظریهها تاکید می کرد، روی مفاهیم به جای انسان، انتزاع به جای آگاهی، پاسخ به جای پرسش، ایدئولوژی و کارایی به جای وجدان». من باور دارم که پایه و اساس همهی مشکلات آموزش و پژوهش امروز در همین جملههای صادقانه نهفته است. هنگامی که آموزش، دیگر آیندهای روشن را نوید نمیدهد… هنگامی که ما توسط استادها دربارهی «درستکاری آکادمیک» موعظه میشویم اما از دستیابی به «درستکاری انسانی» بازماندهایم…
من مایلم بدانم تحقیقات شما، از سوی مکگیل و از سوی خودتان، با چه معیاری ارزشگزاری شده است؟ نقض قوانین بینالمللی؟ جنایت علیه بشریت؟
اینجا میتوانید لینکی به مرامنامهی اخلاق مهندسی را ببینید. من شما و همکارانتان را به خواندن آن دعوت می کنم: «مرامنامهی اخلاق مهندسی». شما را به بخش ۲.۰۱ صفحهی ۱۲ ارجاع میدهم، معیارهایی که شما آنها را به طور خاص زیر پا گذاشتهاید:
یک مهندس باید در همهی جوانب کارش، تعهدش به انسانیت را مد نظر داشته باشد و به همهی پیامدها و عوارض کارش بر محیط زیست، حیات، سلامت و متعلقات افراد توجه کند.
در حالی به تماشای اضمحلال بشریت نشستهایم و ناامیدانه کشتار بیرحمانهای که مستقیم یا غیرمستقیم در آن نقش داشتهایم را نظاره میکنیم، که دانشگاه «ممتازی» چون مکگیل، و استاد «محترمی» چون شما، باید برای ساخت دنیای صلحآمیزی که همهی ما بدان افتخار کنیم سرمایهگذاری کنند. پیش از ادعای رتبههای بالای جهانی و پرستیژ، مکگیل باید مرکزی برای ترویج دیدگاهی انساندوستانه از جهان باشد، که در آن همهی انسانها، با شروع از اساتید و دانشجویانش، به بالاترین درک از آنچه که انسانیت معنا میدهد، رهنمون شوند. بلی، ما جزو بهترینها هستیم و استعداد و سرمایهی کافی برای توسعهی تکنولوژی لازم برای نابود کردن زمین (به معنای واقعی کلمه) را داریم، اما داشتن این توانایی به ما حق چنین کاری، و حتی حق همکاری با مجرمان و تروریستها را نمیدهد.
همه در این اطراف خوب میدانند چیزها چگونه کار میکند. هستند اساتید بسیاری، که حتی نمیتوانند یک سخنرانی مناسب، قابل فهم و منسجم ارایه کنند، اما همچنان به واسطهی تحقیقاتی که انجام میدهند، استخدام میشوند، یا بر سر کار نگه داشته میشوند. ظاهرا، در برخی موارد، آنچه آنها بدان خدمت میکنند هم در این امر موثر است.
به عنوان یک دانشجو، انتظار تغییر این اوضاع را دارم. انتظار دارم تغییر از این گوشهی جهان شروع شود، من انتظار دارم استادهایم پیامی برای بشریت داشته باشند.
در حالی که بارانی از موشکهای هدایت شوندهی بهبود یافته بر سر کودکان بیگناه غزه فرود میآید، امیدوارم از تعطیلات آخر هفتهتان لذت ببرید.
غالية
پیوست: عکسها
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگلپلاس دعوت میکنم.
دستهبندی شده در: اخلاق, اخلاق در مهندسی, اسرائیل و فلسطین
